مرثیه ای برای یک رؤیا // آیا فقط شرکتهای تبلیغاتی با استانداردهای جهانی فاصله دارند؟

امیر موسوی: موضوع درباره فاصله ما با استانداردهای جهانی است . مستقیم برویم سر اصل مطلب.

سکانس اول: روز داخلی شرکت تولیدی

مدیر عامل: آقای مهندس (مدیر روابط عمومی) لطفاً با چند تا شرکت تبلیغاتی تماس بگیر و دعوتشون کن برای جلسه در مورد کمپین محصولات جدیدمون. فقط سریع این کار رو انجام بدید. هیأت مدیره تصمیم گرفته تا آخر این ماه محصولات رو وارد بازار کنه تا برای جلسه سهامداران که تیر ماه برگزار میشه، گزارشش رو بتونه ارائه بده.

مهندس: بله قربان حتماً در اسرع وقت این کار رو انجام میدم فقط جسارتاً هنوز مارکتینگ پلن یکی دو تا از محصولات آماده نشده و در در مورد توزیع و پخشش نتونستیم به اجماع نظر با دوستان برسیم. ضمن اینکه شاید با توجه به خصوصیات محصول و بازار هدفی که داره، بهتر باشه زمان پایان شهریور ماه و اوایل پاییز رو برای ورود به بازار انتخاب کنیم.

مدیرعامل: اشکال نداره آقای مهندس حالا ما محصول رو می بریم وارد بازار می کنیم تا جای خودش رو پیدا کنه، پاییز شده! چیزی نمونده تا اون موقع. راستی یه چیزی یادم رفت بگم. سریع با سازمان صدا و سیما مذاکره میکنی و اون قراردادی رو که پارسال ثبت کردیم، به جریان میندازی. باید همزمان پخش تیزرمون رو هم شروع کنیم.

مهندس: چشم قربان فقط اگر صلاح بدونید یک بخشی از بودجه رو اختصاص بدیم برای پایان شهریور ماه چون طبق صحبت هایی که با واحد فروش داشتیم، اون موقع زمان خیلی مهمی برای تبلیغات هست و اکثر رقبا اون زمان روی انتن هستن و بهتره که ما هم اون موقع پخش داشته باشیم تا از فروش عقب نیفتیم.

مدیرعامل: هیات مدیره خیلی دارن فشار میارن برای تبلیغات. از طرف دیگه چون جلسه سهامدارها نزدیکه میخواستن که حتماً تو گزارش عملکرد، تبلیغات هم بصورت گسترده گفته بشه. حالا انشالله اگر ورود به بازار موفقیت آمیز بود و فروش خوب بود برای شهریور ماه بودجه جداگانه ای در نظر میگیریم. مهندس تشکر می کند و برای هماهنگی های لازم با شرکت های تبلیغاتی دفتر مدیر عامل را ترک می کند.

جلسات برگزار می شود. کمپین های مختلف ارائه می شوند و با توجه به سلیقه مدیرعامل یکی از آنها انتخاب می شود و اجرا می گردد. نتیجه ای که در بازار و فروش گرفته می شود اما ….

 

سکانس دوم: روز- داخلی- دانشگاه

چند ماه بعد همان مدیر عامل که در حین سخنرانی در یکی از سمینارهای کسب و کار بیان می کند: «متأسفانه شرکت های تبلیغاتی در کشور ما هنوز فاصله زیادی با استانداردهای جهانی دارند. عدم خلاقیت کافی و بهره مند نبودن از دیدگاه های استراتژیک درست باعث شده تا حجم زیادی از تبلیغات در کشور با شکست مواجه شوند و شرکت های تولیدی و خدماتی بودجه های هنگفت خود را بیهوده هدر داده اند. همین امر باعث شده که خیلی از شرکت ها تبلیغات خود را قطع کنند و یا بودجه هایشان را کاهش دهند. چون خروجی لازم را از تبلیغات نگرفته اند. »

چه سناریوی آشنایی!

شاید همه کسانی که در عرصه تبلیغات کار می کنند. با این سناریو یا چیزهایی شبیه به این برخورد داشتند و دارند. تبلیغات همیشه در معرض نقد و تخریب بوده. شرکت های تبلیغاتی همیشه بعنوان شرکت هایی که فقط بدنبال پول مشتریان هستند، شناخته می شوند. خب کدوم شرکت تولیدی یا خدماتی هست که به دنبال پول نباشه؟ کسی که پودر لباسشویی تولید میکنه یا شرکت بیمه راه اندازی کرده مطمئنا به دنبال جون ملت نیست. برای پول در آوردن و چرخوندن  چرخه کسب و کارش این کار رو کرده. پس چرا این وسط شرکت های تبلیغاتی مورد اتهام هستن؟!

 نکته ای که این روزها ذهن منو به خودش مشغول کرده اینه که فقط شرکت های تبلیغاتی ما با استانداردهای جهانی فاصله دارن؟ آیا تولید کننده و شرکت های خدماتی ما که در واقع مشتریان آژانس های تبلیغاتی هستند، در مرز استاندارهای جهانی هستن؟ اصلاً چه معیارهایی نشون میده که ما داریم در کلاس جهانی کار می کنیم؟ چند تا تولید کننده و شرکت خدماتی داریم که در دنیا یا حتی آسیا حرف جدی برای رقابت داشته باشن؟ آیا صرف صادر کردن چند تا کارتون محصول به کانادا و یا افتتاح یک شعبه بانک در لندن و ارائه خدمات به ایرانی های خارج از کشور به معنای قرار گرفتن در سطح استانداردهای جهانی هست؟ چند تا برند داریم که برای مردم دنیا یا همین آسیای خودمون شناخته شده باشن و رقابت جدی با برندهای داخلی اونها داشته باشن!؟ (البته بگذریم از افغانستان و عراق که به لطف شرایط ایجاد شده در اونها پس از جنگ و نزدیکی جغرافیایی تونستیم یک سری محصولات رو اونجا به فروش برسونیم. که خب البته به مرور زمان با حضور برندهای مطرح تر در کلاس جهانی احتمالاً سهم بازارمون خیلی کم بشه) .

اصولاً انتظاری که از تبلیغات در ایران میره مثل یک مربی فوتبال میمونه که باید تیمی رو که نه زمین تمرین داره، نه حقوق بازیکناشو میده، نه تماشاگر درست و حسابی داره، نه مدیریت کاربلد و حرفه ای داره، تو لیگ برتر حفظ کنه و تا هفته هشتم هم بیشتر فرصت نداره برای اینکه خودش رو اثبات کنه!

بعنوان کسی که در تبلیغات کار می کنم و با مشتریان مختلفی هم در ارتباط بودم، نظرم اینه که آژانس های تبلیغاتی (البته بعضی هاشون نه همشون) واقعا تلاش می کنند تا علمشون رو بیشتر کنند و تو مسیرشون پیشرفت کنند. البته مطمئناً نیاز به تلاش بیشتری هست ولی حداقل تلاششون رو میکنن!! من هم قبول دارم که خیلی با استانداردهای جهانی فاصله داریم. ولی این فاصله در همه ابعاد کسب و کارمون هست. از استراتژی کسب و کار گرفته تا طراحی و تولید محصول و حتی شبکه توزیع. کلاً یک سیکل معیوب داریم که همه با هم از استانداردهای جهانی دوریم. من فکر می کنم تنها راهی که بهمون کمک میکنه وضعیت مملکت رو از رکود خارج کنیم اینه که همه با هم تو یک قایق بشینیم و در کنار هم سعی کنیم روز به روز به استانداردهای جهان پیشرفته نزدیک بشیم.


12 thoughts on “مرثیه ای برای یک رؤیا // آیا فقط شرکتهای تبلیغاتی با استانداردهای جهانی فاصله دارند؟”

  1. من به عنوان یک کارشناس تیم استراتژی و کمپین، به شدت با نظر شما موافقم… چرا که بارها و بارها ما بخاطر فورس زمانی مشتری مجبور شدیم ظرف ۲ یا ۳ روز منطبق با یک بریف ناقص یا حتی بعضی مواقع عدم وجود بریف، ایده یا استراتژِی استخراج کنیم، ولی اگر مشتری حوصله و زمان بیشتری به خرج بده، و قبل از کمپین تبلیغاتی، گامهای اول رو اساسی تر برداره، کمپین ماهم بعنوان بخشی از این پروژه میتونه تاثیرگذار باشه، لذا ما معجزه گر نیستیم، ما جزیی از یک سیکل تولید تا فروش هستیم و تکمیل کننده ، نه اینکه کل مسئولیت فروش به عهده تبلیغات باشه… مرسی که این مطلب مطرح شد.

    1. سلام
      کاملا درست فرمودید. متاسفانه حتی خود مشتری هم خیلی وقت ها نمیدونه واقعا به دنبال چی هست و درک درستی از تبلیغات و عملکردش نداره. همین باعث میشه که از همون شروع کمپین مسیر اشتباهی اتخاذ بشه که بدون شک به شکست ختم میشه .

  2. جناب موسوی سلام
    یادداشت حضرتعالی را که نشان از تجربه تان در این بخش دارد خواندم، واقعیت امر چیزی جز این نیست. به همه این بی برنامکی ها ،لابی مدیران تبلیغاتی و تصمیم گیرندگان سازمانی را هم بیافزایم واقعا انگیزه خاصی برای شرکتهای تبلیغاتی نمیماند. یا بهتر است بگویم خیلی کمرنگ میشود.
    الا ایحال باید امیدوار باشیم و به قول حضرتعالی همه در یک قایق برای بهتر و بهتر شدن پارو بزنیم.

    1. سلام
      ممنونم از حسن توجهتون
      متاسفانه این قضیه لابی و لابی گری تو همه اصناف وجود داره و چالش بزرگی در اقتصاد بیمار ما ایجاد کرده. تا زمانی که به درست کار کردن و طبق ضوابط کار کردن تن ندیم، وضعیتمون بهتر از این نمیشه.

  3. آقای موسوی عزیز در یک کلام باید بگم عالی گفتید فضای تبلیغات در ایران واقعا اماتوری است و بخشی از این اماتوری به سفارش ها و رفتارهای عیر حرفه ای کارفرماها بر می گرده. نوع قلم شما نشون می ده سابقه خوبی در این حوزه دارید

    1. سلام جناب همایون
      شما لطف دارید به بنده. متاسفانه حق با شماست. رفتارهای غیر حرفه ای در هر صنعتی میتونه در بلند مدت باعث افت کیفی و کاهش کارآیی اون بشه. بلایی که ما بهش دچار شدیم

  4. سلام از متن شما لذت بردم البته این رفتارها از مدیراهای کم سواد ولی پولدار بر می یاد. مدیری که از لحاظ مالی تو بحران باشه برای هر یک قرون دو زار فکر می کنه

    1. سلام جناب بهاروند
      ممنون از توجه شما. البته من خیلی قائل به این نیستم که لزوماً سواد مدیر یا میزان بنیه اقتصادیش در درکش از فضای ارتباطات و تبلیغات نقش مستقیم داره. به نظرم این درک بیشتر یک مهارت که هر کسی میتونه با تلاش و مطالعه بهش دست پیدا کنه ولی متاسفانه اهمیتش نادیده گرفته میشه.

  5. از زمان پیدایش ، انسان ها پیوسته در حال معرفی هستند ، یا افکار ، عقاید خود را معرفی میکنند یا کالا و خدمات . این معرفی همان چیزی است که امروزه ما آن را تبلیغات می نامیم . تبلیغات مقوله ای جدید نیست بلکه ریشه در زندگی اجتماعی انسان ها دارد ، تبلیغات میکنیم که دیگران را تحت تاثیر خود قرار دهیم و نظر آن ها را جلب کنیم . بعد از انقلاب صنعتی ، بدلیل بالا رفتن حجم تولیدات ، دیگر فروش مقوله راحتی نبود. زیرا بدلیل تولید انبوه، تمایز در بین محصولات تولیدی از میان رفت و بیشتر محصولات، استاندارد و یک شکل شدند ، از دیدگاه مشتری فرقی نمی کرد چه کالا یا خدماتی را استفاده نماید زیرا تمام محصولات موجود یک شکل و با کیفیت و خدمات مشابه ارائه میشد لذا شرکت ها برای ترغیب مشتریان به خرید محصولاتشان روی به تبلیغات آوردند که در آن زمان ، شکل تجاری به خود نگرفته بود و فقط جنبه ی سیاسی – مذهبی داشت و برای متقاعد نمودن افرادی که مورد استفاده ی فکری – عقیدتی قرار می گرفتند به کار می رفت. با تشکیل رادیو و تلویزیون ، این فن کم کم تبدیل به تبلیغات تجاری شد و در صنعت رسانه های عمومی مورد استفاده قرار گرفت و در حال حاضر از روشهای گوناگونی برای آن استفاده می گردد . تبلیغات در ایران ، بعد از سالها بی توجهی و کم اهمیت دادن به ان ، بتدریج رنگ بویی تازه پیدا کرد و تبدیل به جزء اساسی و جدا ناشدنی از استراتژی های بازاریابی و فروش تبدیل شد . جداشدن رشته تبلیغات در سطح دانشگاه ، ایجاد شرکت های بزرگ در صنعت تبلیغات و همچنین به وجود آمدن سایت های تجزیه و تحلیل کننده همچون دنیای تبلیغات خود گواه این مطلب می باشد . تبلیغ راهی مناسب برای آگاهی دادن به مردم و تشویق آنها به خرید کالا یا خدمتی است که نیاز و خواست شان را برطرف می کند. اما در سالهای اخیر متاسفانه شاهد این مسئله هستیم که تبلیغات از اصول و رسالت خود فاصله گرفته است و قدم در راهی گذاشته که عواقب خوبی را نمی توان برای آن متصور شد ، سازمانهای تبلیغ کننده با نگاه غیر استراتژیک، انتظارات غیراصولی ، غیر مشخص بودن هدف تبلیغ و نگاه نوشدارو گونه از تبلیغات ، نگرش جزیره ای ، کم توجهی به وجه منطقی و اخلاقی ، محتواهای بی معنی و بی ارزش ، بی اهمیت تلقی شدن مخاطبین و … تبلیغ می کنند و در آن شعور مخاطب دست کم گرفته می شود ، شرکت های تبلیغاتی بدور از اصول حرفه ای تبلیغات یا اهمیت رسالت تبلیغ ، ناهماهنگی ساختار سازه‌ها و موضوع طرح‌‌های تابلوهای تبلیغاتی به دور از تبلیغات اثربخش بر اساس مراحل چرخه عمر محصول یا بدون توجه به نیاز مصرف کننده یا مخاطبان ، نداشتن علم و دانش تخصصی و سواد رسانه ای ، تبلیغات گنگ و به ظاهر خلاقانه قصد نشان دادن ژست روشنفکری دارند و مردمی که زیر بمباران تبلیغات بی توجه از کنار آن ها می گذرند . تبلیغات این روزهای ما بدور از رسالت اطلاع رسانی ، یادآوری یا معرفی محصول بیشتر قصد به رخ کشیدن تفکر روشنفکرانه آژانس های تبلیغاتی یا سازمانهای تبلیغ کننده به سایر رقبایشان را دارد . حجم زیاد محتوای بی کیفیت و ترکش هایی که امروزه سایه به سایه به حس، روان، نگاه و ذهن ما تلنگر می زند مخاطب را نسبت به تبلیغات بی توجه خواهد کرد و درآینده هزینه های سنگین تری را باید برای جلب توجه مخاطبان پرداخت نمود آیا وقت ان نرسیده است نگاهی تازه به مفهوم تبلیغات بیاندازیم ؟

    1. سلام
      جناب رستگار از نظر جامع شما استفاده کردم. من هم با شما بسیار موافقم که در بمباران پیام های مختلف روزانه واقعا جای پیام موثر و کارآمد بسیار خالیه.

  6. سلام به آقای موسوی
    ممنون از یادداشت پرنکته شما که درددل خیلی از ما بود.
    در واقع باید بگم این یادداشت رو در درست‌ترین زمان ممکن خوندم و دارم به این فکر می کنم که چقدر جا داره به عملکردهامون فکر کنیم در هر جایگاهی که هستیم.
    متاسفانه یک عادت بد در ما جا افتاده و اون هم اینه که به جای گشتن دنبال مسئله و راه حل‌های ممکنش دنبال مقصر هستیم و هر کس بتونه توی این دور باطل تقصیر رو سریع تر گردن دیگری بندازه برنده است ..

    1. سلام خانم کریم پور
      خیلی ممنون از توجه شما. واقعا این مشکل رفتاریه به دنبال مقصر گشتن نه فقط در تبلیغات بلکه در همه موارد زندگی ما ایرانی ها خیلی اثرگذار و گزنده است. امیدوارم که بتونیم تو تربیت نسل های بعدی این نکته رو بهش توجه کنیم که هر کسی مسئولیت کار خودش رو بپذیره.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *