گفتگو با مدیرعامل آژانس بادکوبه به بهانه “آگهی های فرهنگی” // داستان تولید ۱۰۰ آگهی فرهنگی

کافه بازاریابی اعتقاد دارد دانش و تجربه ای ارزشمند در بین مدیران آژانس های تبلیغاتی برجسته کشور است که می تواند برای همه فعالان جوان و علاقه مندان به تبلیغات کلاس درس باشد. از این رو کافه بازاریابی قصد دارد هر بار به بهانه ای خاص به گفتگویی با مدیران ارشد آژانس های فعال و برجسته کشور بپردازد. بهانه ای که برعکس گفتگوهای رایج که به بررسی یک تبلیغ یا یک کمپین خاص می پردازد، بیشتر به دنبال مباحث کلان تر است.

برای اولین مصاحبه با دیدن آگهی های پر تکرار فرهنگی از صدا و سیما در سالهای اخیر، مصاحبه ای را به بهانه آگهی های فرهنگی و کنکاش نگاه فرهنگی یک مدیر، بـــــا آقای بابک بادکوبه مدیر آژانس تبلیغاتی بادکـــوبه ترتیب دادیم. محور اصلی گفتگو رویکرد فرهنگی آژانس بادکوبه و چگونگی ساخت این آگهی ها بود با این حال در لابه لای بحث ها در مورد موضوعات مختلف نیز صحبت شد. نسخه خلاصه شده این مصاحبه در قالب ۲ یادداشت سریالی مجزا خدمت شما ارایه خواهد شد. با این حال به دلیل جذابیت مباحث و اهمیت موضوع کل گفتگو در قالب یک فایل کامل ۱۱ صفحه ای در پایان قسمت سومدوم در اختیار شما قرار خواهد گرفت.  خواندن این مصاحبه ها را از دست ندهید که حاوی اطلاعات جذاب، تامل برانگیز و راهگشاست.

۲۰۱۵-۱۲-۰۷_۰۲-۰۳-۲۸

  

////////////  چند تیتر از این مصاحبه /////

  • کـلا بـرای محصولاتی که برای انسان ضرر داره مثل پفک، چیپس، سوسیس، کالباس یا نوشابه هرگز تبلیغ نکردیم .

  • ما چیزی بالغ بر ۱۰۰ آگهی فرهنگی تا امروز تولید کردیم و حدودا ۵% از سود آژانس مون رو اختصاص دادیم به کارهای فرهنگی و خیریه.

  • مردم ما عربی بلد نیستند و نمی فهمند خدا چه گفته. من اولین کار فرهنگی که کردم این بود که قرآن رو به زبان فارسی ترجمه و تولید کردم.

  • تیزرهای تجاری ای هم که آژانس بادکوبه تولید میکنه فرهنگ توش رعایت میشه. یعنی شما نمی تونید تیزری پیدا کنید که یک بی فرهنگی داشته باشه.

[در پیاده سازی متن به ادبیات گفتگو وفادار بودیم و سعی کردیم کلام صمیمی و محاوره بماند].

BADKOBEH (3)

دوشنبه حوالی ساعت ۱۰ صبح، به همت، همکاری و هماهنگی های جناب آقای هارمیک مدیر روابط عمومی آژانس بادکوبه (که البته همواره از زبان آقای هارمیک اصلاح آژانس “تمام خدمت” بادکوبه را شنیدم) جلسه در دفتر آقای بابک بادکوبه حوالی شهرک غرب آغاز شد و ایشان به گرمی پذیرای تیم کافه بازاریابی بودند.   

کافه بازاریابی: اجازه بدید بحث رو با این سوال شروع کنم که حجم آگهی های فرهنگی تلویزیون این روزها خیلی زیاد شده، در ذهن خیلی ها این سوال پیش اومده که این آگهی ها برای کجاست؟ برای چی داره میسازه؟ با چه هدفی؟

بسم الله الرحمن الرحیم. خیلی ممنونم و تشکر میکنم از زحمات شما که برای این سایت کشیدید و برای این مجموعه و برای بازاریابی کشور. اما داستان فرهنگی ما، خب خیلی مهم که نطفه یک آژانس تبلیغاتی کجا بسته شده باشه. ما برگردیم به قدیم تر پدربزرگ من و مادر بزرگ من این ها همه دبیر بودند یا مدیر بودند، مثلا مادربزرگ من اولین مدیر دبیرستان زن کشور بوده و کلا کار فرهنگی می کردند. بعد خود پدر من استاد دانشگاه بوده، کارمند سازمان بوده، مدیر ورزش شبکه دو بوده، بنیانگذار اخبار ناشنوایان کشور بوده یا سریال هادی و هدی را ساخته اند و ذاتا خانواده ما کار فرهنگی می کنند. در نتیجه من هم توی همین خانواده بزرگ شدم و بعد سینما خواندم، برادرم تئاتر خواند. ما یک موسسه فرهنگی هنری داریم به نام روزگار طرفه که این یکی از کمپانی هایش آژانس تبلیغاتی بادکوبه ست. کلا کار فرهنگی می کنیم و دغدغه فرهنگی همیشه در خانواده ما بوده.

از روز اولی هم که پانزده شانزده سال پیش تبلیغات را شروع کردیم، پفک، چیپس، سوسیس کالباس یا نوشابه رو هرگز تبلیغ نکردیم و سیگار و مشروب. حالا مشروب توی ایران کلا تبلیغ نمیشه ولی اگر هم دفتر آلمان مون یا کشورهای دیگه پیشنهاد بشه ما کار نمی کنیم. کلا برای چیزهایی که برای انسان ضرر داره وقت نمی ذاریم.

 

کافه بازاریابی: اما وقتی سوسیس کالباس خودش استاندارد داره، پفک استاندارده، چی میشه شما تبلیغ نمی کنید؟ استاندارد هستند دیگه؟ به نظرم شما زیاد از حد دارید سخت گیری می کنید؟ بالاخره سلامت مردم یه مسوولی داره دیگه؟!

قطعا استاندارده و ما احترام می گذاریم. خودمون هم سوسیس کالباس میخوریم، پفک هم میخوریم. اصلا هم مشکلی نداریم. وزارت بهداشت مجوز داده. اما چیزیه که به درد سلامتی نمیخوره. یعنی ما ترویجش نمیکنیم که بیشتر خورده بشه. ببین ما دیدیم اثر تبلیغاتمون رو. وقتی ما یه کالا رو تبلیغ کردیم، ۹ برابر فروشش افزایش پیدا کرده. یا وقتی ما بسته بندی یه کالا رو عوض کردیم، ۵ برابر فروشش افزایش پیدا کرد. مثلا یه برندی بود به نام پاپسیلا، پاپ کورن میزد، ما بسته بندی این رو عوض کردیم، ۳۰% توی یک ماه اول فروشش افزایش پیدا کرد. یا مثلا چای شهرزاد. این ها اطلاعاتی هست که مشخص هست. ما بسته بندی چای شهرزاد رو عوض کردیم، ۴ تا پنج برابر فروشش افزایش پیدا کرد. یا پروموتش کردیم توی واحد BTLمون، ۹ برابر توی اون لوکیشنی که ما برند اکتیویتی کردیم فروشش افزایش پیدا کرد. خب وقتی مردم بیشتر مصرف میکنند، خب خیلی خوبه، من سوسیس رو نگم بیشتر مصرف کنند. چون در نهایت پزشک ها اعتقاد دارند مصرف زیاد سوسیس کالباس، نوشابه های گازدار و اسنک ها باعث آسیب رسانی به بدن میشه ما ترویج و مصرف بیشترش رو نمیکنیم. بعد هم ما وقت نداریم.

 

کافه بازاریابی: فعلا بریم سر اگهی های فرهنگی بعد شاید دوباره به این موضوع پرداختیم. بذارید یه ذره بریم عقب، این داستان آگهی های فرهنگی به چه دوره ای بر می گرده، از کی تصمیم به این کار گرفتید؟

اتفاق برمیگرده به دوره آقای لاریجانی. آقای لاریجانی ریاست صدا و سیما رو داشتند که من اولین کار فرهنگی ای که شروع کردم به نام قرآن بود. دیدم مردم ما عربی بلد نیستند و نمی فهمند خدا چه گفته. من اولین کار فرهنگی که توی زندگیم به صورت جدی انجام دادم این بود که قرآن رو به زبان فارسی ترجمه و تولید کردم به نام معجزه و بعد هدیه کردم و گفتم قرآن رو فارسیش رو گوش کنید. به تیم آقای لاریجانی طرحی رو ارایه دادیم با این موضوع که بیاید قرآن هایی که تلویزیون پخش میکنید، زیرنویس فارسی بنویسید مردم بدونند. گفتند فارسی که قرآن نیست، ترجمه ست، من خیلی پیگیری کردم در دوره آقای لاریجانی وقتی قرآن نوشته میشه توی تلویزیون، قدیم اصلا اینجوری نبود که فارسیش هم بنویسند.

 

کافه بازاریابی: آقای لاریجانی بالاخره جز مدیران روزهای دور صدا و سیما بودند. این نگاه شما در دوره های بعد چطوری پیگیری شد؟

گام بعد دوره آقای ضرغامی شد. من سی ساله کاملا صدا و سیما زندگی میکنم. دوره آقای ضرغامی فشار آوردیم که فارسی ها رو خوندم که صدای معجزه رو هدیه کردم. یک بار به تیم آقای ضرغامی پیشنهاد کردم که مگر نباید صدا و سیما دانشگاه باشد؟ مگر امام نگفتند که صدا و سیما دانشگاه باشد؟دانشگاهش کجاست؟

ما تبلیغ که پخش میکنیم یه اردکی است که معمولا دوتا آگهی بازرگانی اپراتور، یا بانک یا FMCG هم شکل مثلا چای کنار هم قرار می گیرد بینش یه اردک میذارند. یک فاصله ای گذاشته میشه، یک انیمیشینی که ذائقه مخاطب رو عوض شه و آگهی ها قاطی نشوند. گفتم آقا ما تیزر فرهنگی می سازیم، پیشنهاد من واضح به آقای ضرغامی و آقای تقدسی نژاد این بود که ما یک آگهی فرهنگی می سازیم، این بین جای اون اردک این رو پخش کنید. گفتند آخر باید مصوبه وزارتخانه باشند و دولت باشه، دولت آن موقع دولت آقای احمدی نژاد بود که خیلی درگیر و ماشاالله گرفتار بودند. گفتند آقا این دولت که گرفتاره و پول هم که نداره و اینها گفتند که باشه و آقای ضرغامی گفتند باشه. شما چندتا میخواید بسازید؟ گفتیم مثلا پنج تا بسازید با قیمت کف، حداقل قیمت ساخت آگهی اون دوران رو ما بستیم.

بعضی از این آگهی های فرهنگی، نمونه خارجی دارند. چون ما بودجه مان جوری نبود که اتاق ایده پردازی بذاریم و یه کاری شده بود و این باب هست که آگهی های فرهنگی رو اجازه نشر داریم. یعنی کپی رایتش رو برمیدارند. ما هم آگهی های فرهنگی ای که ساختیم کپی رایتش رو برداشتیم. یعنی اگر می خواهید، استفاده کنید. بعد تیزر سوم گنجشک بود که برگرفته از یک فیلم کوتاه خارجی است. حتی آقای خامنه ای در جلسه ای که آقای ضرغامی هم بودند تقدیر کردند که “آفرین این کلیپ[آقای خامنه ای از اصطلاح کلیپ استفاده کردند] خیلی کلیپ خوبیه”. همین شد که آقای ضرغامی دستور دادند که ۲۰ تیزر با ما قرارداد بستند که ما شروع کردیم به تولید.

 

کافه بازاریابی: یعنی سازمان های مربوطه در سفارش این آگهی ها هیچ نقشی نداشتند؟ صدا و سیما مستقیما سفارش دادند؟

طبیعتا این کارها اینقدر موفق شد و توسط مردم دیده شد که فاز بعدش ارگان ها آمدند سراغ ما. مثل قوه قضاییه که آقای پورمحمدی آن موقع رئیس مرکز رسانه بودند، مثل وزارت ارشاد، مثل رسانه های دیجیتال، مثل راهنمایی رانندگی، وزارت بهداشت، وزارت بازرگانی آمدند، اما تصور صحیح کافی و مکفی از تیزرسازی نداشتند. آمدند گفتند که ما از اینها میخوایم و پولش رو هم نمیخواستند بدهند و خب دشوار دیگه. مع الذلک تو این کش و واکش، ما چیزی بالغ بر ۱۰۰ آگهی فرهنگی تا امروز موفق شدیم حدودا تولید کنیم. اتفاقی که افتاد این بود که یه جاهایی متوقف می شد این جریان. یعنی هیچ سازمان، نهاد حتی صدا و سیما حاضر نبود که آگهی فرهنگی تولید کنه. این موقع ها آژانس بادکوبه خودش وارد میشد. ما ۵% از سود آژانس مون رو اختصاص دادیم به کارهای فرهنگی و خیریه.

 

کافه بازاریابی: در یک نگاه کلی، روی چه موضوعات فرهنگی کار کرده؟

ما روی خیلی از موضوعات کار کردیم. ما تا جایی پیش رفتیم که برای عابر بانک ها هم تیزر ساختیم. یکی از مشکلات جامعه ما این بود که شما وقتی میری پای دستگاه خودپرداز بانکی، طرف میاد با صورت توی ای تی ام شما ما اومدیم برای این تیزر ساختیم و گفتیم آقا باید حریم خصوصی افراد رو رعایت کنید. تقریبا میتونم به شما بگم ما برای سیگار نکشیدن، کمربند نبستن، خشونت علیه زنان و بچه های کار، حریم خصوصی افراد، درخت کاری، حفظ منابع طبیعی، حفظ دریاها، آلوده نکردن هوا، گرم نکردن کره زمین، صرفه جویی در مصرف آب، صرفه جویی در مصرف برق، دعوا نکردن، قتل نکردن، نزاع نکردن، احترام به والدین، احترام به بزرگ ترها، راهنمایی رانندگی صحیح، از روی خط عابر عبور کردن، تمام دغدغه های فرهنگی که توی جامعه هست، تیزر ساختیم. خیلی جاها ضرر کردیم، خیلی جاها هم سود کردیم، مجموعش رو اگر بخوام بگم سود کردیم، یعنی هرگز شما کار فرهنگی صحیح انجام نمیدید و ضرر کنید. هرگز!

BADKOBEH (1)

کافه بازاریابی: تو فضای تبلیغاتی که شرکت ها شدیدا درگیر مباحث مالی هستند و تصمیمات عموما بر مبنای سود ریالی اتخاذ می شود یه ذره چارچوب مالی این پروژه سوال برانگیزه. یعنی فقط دغدغه فرهنگه؟ یعنی هیچ آورده مالی دیگه ای نداره؟

ببین یه جاهایی ما از جیب هم خرج می کنیم. مثلا تیزر گنجشک ماه رمضان بود فک کنم ۶-۷ سال پیش.  دوازده میلیون خرده ای هزینه برداشت. ولی وقتی آقای قرائتی سه بار توی درس هایی از قرآن از این تیزر تقدیر کرد، آقای سرافراز که اون موقع معاونت بودند از این تیزر توی سخنشون تقدیر کردند، مقام معظم رهبری تقدیر کردند و خیلی ما فیدبک گرفتیم. اینقدر ما فیدبک گرفتیم فهمیدیم که همیشه سود تو پول نیست. یه چیز جالب بهتون بگم. تیزرهای تجاری ای هم که آژانس بادکوبه تولید میکنه فرهنگ توش رعایت میشه. یعنی شما نمی تونید تیزری پیدا کنید که یک بی فرهنگی، یک مصرف گرایی، یک اخلاق نادرست داشته باشه. مثلا من یک تیزری دیدم در مورد یک دارویی بود ضد پشه. بعد من دیدم روی میز یه کاسه بزرگ پر پفک هست طرف داره تلویزیون نگاه میکنه، پفک میخوره، پشه ها اذیتش میکنن بعد از اسپری پشه کش استفاده میکنه. بعد اما دلیل اینکه چرا باید کارگردان پفک روی میز بذاره را متوجه نمی شم. میتونه پاپ کورن بذاره. داری فرهنگ سازی میکنی دیگه. چه فرقی داره؟ میتونی میوه بذاری. چه سبک زندگیه که به مردم ایران یاد می دیم. وقتی در سریال ها همیشه یک نوشابه روی میز هست یعنی این که نوشابه خوبه.

 

کافه بازاریابی: من بر خلاف شما، فکر نمی کنم مردم این چنین به تبلیغات توجه کنند. دیگه واقعا این قدر مردم روی جزییات حساس هستند؟ اونم توی تبلیغ که کلا از سوی مردم چندان جدی گرفته نمی شه؟

من توی تلویزیون بزرگ شدم. من فرش آبی تو پایان تیزر فرشم میذارم، فرش آّبی صاحب برند تموم میشه. روز اول اومد برندی، اسمش رو هم میگم، بافندگی خاطره کاشان، فرش فیروزه ای اش رو گذاشتم توی تیزر و آرتیست تیزر این فرش فیروزه ایه بود. مدیرعاملش آقای قهاری که خیلی هم مرد فهیم و خوب و درست حسابیه به من گفت بادکوبه این فرش فیروزه ایه چیه؟ اصلا فرش فیروزه ای نمیخرن مردم ایران. گفتم شما یه ذره تامل بفرمایید. بعد زنگ زد گفت ببین بیچاره شدم تمام دستگاه هام داره فرش فیروزه ای میزنه. یعنی مردم ما اینقدر تاثیر میگیرن از تبلیغات و سریال ها. حالا ما پفک میذاریم روی میز خب میره میخوره. خروجیش چیه؟ در صد سال گذشته، میانگین قد ایرانی ها کوتاه شده و قد ژاپنی ها بلند شده. من خودم رو متعهد میدونم به سلامت جامعه. یک چیز جالب بهتون بگم نه به جامعه ایران فقط. به بشر، به انسان. اصلا حالا شما ماموریت و چشم انداز آژانس بادکوبه رو بخونی، یا اگر دوست داشتید برای دوستان به اشتراک بگذارید، میبینید که ما وایسادیم برای تحول بشریت، ما وایسادیم که زندگی بشر رو بهتر کنیم. یه ذره. نه خیلی! نمیخواهیم خیلی کاری بکنیم. یه ذره بهتر کنیم.

 

 

 قسمت دوم گفتگو در روزهای آینده … خواندن آن را از دست ندهید.

.

.


22 thoughts on “گفتگو با مدیرعامل آژانس بادکوبه به بهانه “آگهی های فرهنگی” // داستان تولید ۱۰۰ آگهی فرهنگی”

  1. سلام
    اگر اشتباه نکنم حدود ۳۰ سال قبل که تلویزیون و برنامه های کودک همدم همیشگی و دوست داشتنی نسل ما بود، آقای بابک بادکوبه در نقش “محسن” و در سریالی به نام “خانه ما” ماندگاری عمیقی در ذهن همسن و سالانمان داشته و دارند. ایشان در آنجا نقش پسر آقای اکبر عبدی را بازی می کردند.
    بسیار خوشحالم از چنین بینش و درایتی توسط ایشان و آرزوی موفقیت روزافزون برای این بزرگوار را دارم

    1. دقیقا درست می گید. از برنامه ای یاد کردید که همه ما خاطره داریم. به هر حال امیدوارم این مصاحبه تونسته باشه کمی در مورد آگهی های فرهنگی صدا و سیما کنکاش خوبی کرده باشه و اطلاعات خوبی رو در اختبیار مخاطب قرار داده باشه.

  2. سلام ممنونم بابت مصاحبه
    ای کاش سوالات تخصصی تری انجام میدادید زوم میکردید دقیقا روی تبلیغات
    من با آژانس بادبکوبه آشنا هستم گروه بسیار حرفه ای و سالمی هستند ولی هیچ وقت نتونستم معنی فول سرویس بدونم اخه همه کاره و همه چیز دون بودن گروه بزرگ میخواد با ۱۱ نفر نمیشه
    بگزاریم جناب محمدیان شیوه نقد را به ما بیاموزند می ترسم به بی راهه بروم

    1. اقای باباخانی محوریت بحث کارهای فرهنگی بود و حول محوریت روند کاری و نحوه خدمت رسانی آژانس نبود. البته که مصاحبه هنوز تمام نشده. در قسمت دوم بخشی از تذکر شما پوشش داده می شه. بخشی از محتوا در خلاصه سازی از دست رفته. به نظرم بگذاریم مصاحبه دوم هم بیاید. نسخه کامل مصاحبه هم بعد از ان بیاید . انجا جوابها مبسوط تر است. اما در مورد سوالات حرفه ای تر حتما به نقد شما دفعه بعد توجه بیشتری می کنیم. از همین جا دست شمارا برای مصاحبه های بعدی و همکاری در مصاحبه ها می فشاریم.

    2. سلام ، من هم مانند رزاق عزیز پیشنهاد می کنم در ادامه گفتگو در خصوص تبلیغات و برندینگ در ایران گفتگو کنید، چرا که یکی از تهدیدات در تبلیغات امروز ایران دورشدن از راهکارهای اثربخش و کارشناسی شده در بسیاری از پروژه ها و کمپین های تبلیغاتی است، پروژه هایی که بیشتر در جهت اهداف بازاریابی و برندینگ سفارش دهنده باشد در جهت فروش سریع رسانه های انحصاری آژانس های خاص است.

      در ضمن رزاق عزیز انتهای کامنت شما غیرمنصفانه است اگر فقط یکبار با بادکوبه همکاری داشتید متوجه این موضوع می شدید که ۱۱ نفر نیستند;) من اسفند سال گذشته وقتی به عنوان کارشناس ارشد بازاریابی مجوعه خودمان از نزدیک با واحدها و مدیران مختلف بادکوبه در تعامل کاری بودم به وضوح گستردگی فعالیت های این آژانس حتی در راهکارهای کمتر دیده شده بصورت تخصصی مانند بازاریابی دیجیتال و یا تدوین و طراحی استراتژی برندینگ را تجربه کردم و فول سرویس بودن این آژانس را لمس کردم و فقط در دفتر مرکزیشان در شهرک غرب نزدیک به ۸۰ نفر مشغول با کار بودند و وقتی یکبار به ساختمان چند طبقه تولید بادکوبه در سپهر برای جلسه با تیم کارگردانی تیزر خودمان مراجعه کردیم نزدیک به ۴۰ تا ۵۰ نفر نیرو نیز در بخش های مختلف آنجا فعال بودند.

      1. طبق برنامه ای که داریم برای هر مصاحبه یک برنامه بهانه خاص داریم که این بار آگهی های فرهنگی بود
        ان شالله با مدیرتن بعدی سر موضوعات پیشنهادی بحث خواهیم کرد

  3. شرکتهای تبلیغاتی در ایران به رغم تمام حرفهایی که می زنند هیچ وقت آرمانی و بی اشکال نیستند. زمانی که شرکت بادکوبه با نام روزگار طرفه در بازار معروف بود با این مجموعه همکاری داشتم . از کیفیت خدماتشون هم راضی بودم. هر چند شما هیچ شرکت تبلیغاتی را نمی توانید در ایران پیدا کنید که بی اشکال باشد با این حال از همکاری با این مجموعه به ویژه نظارت مستقیم آقای بادکوبه همواره خاطره خوب دارم. نگاه فرهنگی ایشون هم واقعا قابل ستایش است. از شما هم به خاطر این گفتگو تشکر می کنم.

    1. این هم آفتی است که این روزها در بین برخی شرکتهای تبلیغاتی هست انچه که از خود تصویر می کنند با انچه که انحام می دهند فاصله دارد.

  4. کارهای فرهنگی از این دست مثل همین تیزر گنجشک یا یک اشتباه کوچولو که در بادکوبه تولید شده‌اند، کارهایی نیستند که زود بازده داشته باشند یعنی سریع نمی‌شود تأثیرش رو توی جامعه دید ولی در دراز مدت شاید بتوانند کمی از بداخلاقی‌های منتشر در جامعه رو کم کند.

    هرچند شخصاً اعتقاد دارم آگهی‌های فرهنگی حتماً لازم نیست به شکل آگهی تلویزیونی باشند گاهی یک پوستر نصب شده در اتوبوس هم می‌تواند تأثیرگذار باشد.

  5. سلام
    به تهیه کنندگان این مصاحبه خسته نباشید می گم و باید بگم که استفاده کردم و لذت بردم. کارهای فرهنگی و اخلاقی برای من همواره حائز اهمیت هستند و باید اقرار کنم که تیزر فرهنگی گنجشک از بهترین نمونه هاست. برای مجموعه بادکوبه آرزوی موفقیت دارم.

  6. سلام

    خداقوت آقای محمدیان ، مشاهده کلیپ فرهنگی گنجشک و خواندن مصاحبه بسیار لذتبخش بود، واقعا جای خالی تبلیغات فرهنگی این چنینی در رسانه های مختلف احساس میشود، امیدوارم باز هم شاهد تولید و پخش آنها باشیم .برای آژانس بادگوبه هم آرزوی سلامتی و بهروزی دارم.

  7. سلام
    مصاحبه بسیار خواندنی و آموزنده ای بود …
    نگاه جناب بادکوبه به فرهنگ باعث میشه آژانس بادکوبه جذابیت زیادی رو به عنوان مکانی برای “کار کردن” و “موثر بودن” ایجاد کنه .. امیدوارم راه ایشون مستدام و پایدار باشه.

  8. ‘بعد هم ما وقت نداریم.’
    این بخش گفته ایشان توجه من را بسیار جلب کرد پس از اینکه از تبلیغات فرهنگی تعریف بسیار شد و عدم ترویج خوراکی های بی فایده (اگر نگوییم مضر). همه علت ها که بیان شد در آخر گفته شد: بعد هم ما وقت نداریم.
    اگر وقت وجود داشت چه می شد؟
    ما نیز در زمینه تبلیغات فعال هستیم اما هرگز بازار را قضاوت نمی کنیم. تشخیص اینکه محصولی برای جامعه مفید یا مضر است برعهده مصرف کننده و ناظر اجتماعی آن است به جز محصولاتی که در عرف هم مضر شمرده می شود و بیشتر مصرف کنندگان بر آن اتفاق نظر دارند مانند دخانیات. چه وقت داشته باشیم و چه نداشته باشیم از تبلیغات برای اینگونه محصولات خودداری می کنیم.
    تبلیغات فرهنگی با به کار بردن این عبارت که: بعد هم ما وقت نداریم. به یک شعار بدل می شود.

    1. بدون اینکه قضاوت کرده باشم، صرفا به دلیل اینکه خلاصه سازی گفتگو باعث برداشت غلط نشود به فایل کامل گفتگو مراجعه کردم و جمله کامل ایشان این است:
      “چون در نهایت پزشک ها اعتقاد دارند مصرف زیاد سوسیس کالباس، نوشابه های گازدار و اسنک ها باعث آسیب رسانی به بدن میشه ما ترویج و مصرف بیشترش رو نمیکنیم. بعد هم ما وقت نداریم. آژانس ما وقت داره چند تا کلاینت رو مدیریت کنه و براش کار کنه؟ حالا جای این که بیایم این رو مدیریت کنیم میایم شیر رو مدیریت میکنیم میگیم آقای شیر بخورید. چرا؟ برای اینکه میدونیم اثر مثبتی داره. “

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *