مطلبی به قلم مسعود مشایخی// قبل از هر چیز می خوام بگم که آنچه که در ادامه می خونید در نگاه اول نقطه تلاقی اش با بازاریابی و کافه بازاریابی برای شما گنگ ممکن است باشه ! پس یک مقدار غیر رسمی حرف می زنم و خودمونی و شما هم یک مقدار صبر کنید و با حقیر همراه باشید! .
تغییر شده کلید واژه تمامی متون تخصصی ما ! چه در مدیریت ، چه در بازاریابی و چه در سایر شاخه های علوم ! این تغییر سایه اش رو به روی تمامی زندگی ما انداخته ؛ همه شما بهتر از حقیر می دونید که اینترنت رو بزرگترین دستیافته بشریت در قرن جاری می دونند ! این اینترنت عزیز تمامی جوانب زندگی ما رو تحت تاثیر قرار داده و رفاه فراوانی را برای ما به همراه داشته ! خود این اینترنت عزیز هم از قافله تغییر جا نمونده ! این وسط پدیده دیگری متولد شد به نام رسانه های اجتماعی یا همون Social media . این شبکه ها ، در ابتدا تجربه های بسیار شیرینی را برای ما تداعی کردند. از یافتن دوستان قدیمی گرفته تا صحبت با دوستان و ایجاد شبکه هایی اجتماعی در هر زمینه و بستری ! و خلاصه بگم که توی یه مدت زمان کوتاه شدند نقل مجلس ما ایرانی ها. آمارشم که همتون خوندید ؛ بزرگترین جامعه آماری استفاده کنندگان از این شبکه ها خوشبختانه و صدبار متاسفانه ایرانی ها هستند.
بحث من در مورد خوبی یا بدی این شبکه ها نیست. بحث من ایجاد خرد اجتماعی (بخوانید اشتباهی) هست که در این شبکه ها دست به دست میشه!. بحث بر سر دانشمندانی هست که با خوندن یک پست در مورد یک موضوع بدون داشتن هیچ سر رشته ای در زمینه مورد مباحثه، اول آن را می پذیرند، بعد آنرا باور می کنند، و متاسفانه بعدش اون رو نشر می دهند و خیلی ها هم که قربونشون برم با یه سرچ ساده در اینترنت ادعا بررسیهای عمیق در اون زمینه رو میکنند.
چند وقتی هست که سایه شوم این خرد اشتباهی بر بازار هم افتاده و داره روز به روز این مردم را از درون پوچ و تهی می کنه!. مبحثی که ما در این بخش بررسی خواهیم کرد، مداقه در زمینه ادعاهای این شبکه ها و کاربرانی که معلوم نیست این شایعات رو از کجا می آورند و به چه مسئولیتی آنها را نشر می دهند است در حیطه بازار و بازاریابی !
در ابتدا می خواستم که این بخش رو به شما معرفی کرده باشم و بزودی یک به یک به بررسی این ادعاهای پوچ و واهی در این شبکه های اشتباهی خواهم پرداخت ! در این روند شرکت هایی که قربانی ساده انگاری مردمی شده اند را مورد بررسی قرار خواهیم داد . پس لطفا منتظر پست های بعدی در این زمینه باشید !
چند سوال هم داشتم که دوست دارم سایر سروران کافه در مورد اونها نظرشون رو مطرح کنند تا مد نظر داشته باشیم اونها رو :
- آیا مباحثه در این موضوع را از دیدگاه بازار و بازاریابی لازم و مورد پسند می دانید ؟
- چه سازمانهایی را میشناسید که قربانی این دسته امواج اجتماعی بوده باشند ؟
- آیا محتوای پیغام های دریافت شده در مورد این سازمان های قربانی را پذیرفته اید و باور کرده اید و یا آنها را مورد بررسی و تشکیک قرار داده اید ؟
بحث مهمیه
ممنون ک وقت میگذارید
آقای دکتر حقیقتا موضوع انتخابی شما هم مهم و هم مربوط به حوزه بازاریابی و کسب و کار است
جالبه خود من هم قصد داشتم تا در این مورد مطالبی بنویسم اما به هر حال منتظر قلم شما می مانم.
از برندهایی که دیده ام که در این حوزه نامی ازشان برده شده می تونم به بدماوند، پگاه، کاله اشاره کنم
محتوای کمپین صفر نخرید هم که در جریانش هستید (البته حساب این از سایر فعالیتتها جداست اما بخضی از محتوای تولید شده در این کمپین هم جای سوال دارد.
به هر حال بیماری های یک جامعه با مجازی شدن اون جامعه تغییر شکل می ده.
منتظر مطالب شما هستیم
مجتبی عزیز ! همه ما می دونیم که در مباحث مدیریت و بازار ، مساله مهم واقعیت ها نیستند ! بلکه ادراکات ما هستند که سایشون بر تمامی فرایند های تصمیم گیری و ارزشی ما می افتند که از اون جمله میشه به خرید اشاره کرد . و این خرد اشتباهی که ما دچار اون شدیم سایه اش بر تمامی ارزش ها و ادراکات ما افتاده . پس لطفا با من همراه باشید ، هفته آتی اولین نگاشته در این زمینه رو ارایه خواهم کرد .
با عرض سلام و ادب خدمت دوستان وجناب اقای دکتر مشایخی
همانطور که دوستان هم میدانند امروزه این بحث تبدیل به یک موضوع غیر قابل اجتناب برای بسیاری از شزکت ها شده است که در عین اینکه میتواند تهدیدی برای خیلی از صنایع باشد همجنین میتواند فرصت هایی را نیز در باب تبلیغات با هزینه کمتر را برای شرکت ها فراهم کند. بنده به شخصه کاری با خوب یا بد بودن کمپین صفر نخرید نیستم اما نباید مدیران بسیاری از شرکت ها از این نکته قافل بمانند که در صورت به هدف رسیدن این کمپین مطمئنا دیر یا زود به سراغ برخی از شرکت های ما هم خواهد رفت( که در اینجا از ذکر نام انها خودداری میکنم).متاسفانه خیلی از مدیران مثل ان جریانی که میگویند مرگ واسه دیگران است اصلا به این قضیه فکر نمیکنند بلکه خودشان ان را تشدید میکنند.
بنده در یک شرکت صنایع غذایی که تولید کننده انواع سوسیس و کالباس بود فعالیت میکردم ( که نام برند ان را بازگو نمیکنم) اما الحق و و النصاف خیلی با ان تبلیغات منفی که علیه این چنین محصولات میشد متفاوت تر عمل میکرد . برای من جالب بود که خود مدیر اصلا به این فکر نبود که شاید روزی صنعت ان هم به خاطر چند شرکتی که مسائل را رعایت نمیکنند به خطر خواهد افتاد. چند روز پیش در صفحه تلگرام بنده مطلبی امد که بر ضد تمام صنایع این جنینی بود و بنده با طرف بحث میکردم که حقیقتا این چنین نیست و به خاطر یک شرکت کل صنعت را نباید از روی بی اطلاعاتی نابود کنیم که در ان صورت مطمئنا ضرر ان به ما هم خواهد رسید. خواهشی که از دوستان دارم اگر روزی چیزی در صفخات مجازی دیدیم بدون تحقیق و اطلاع ان را نشر و پخش نکنیم و پس از اطمینان کامل ان هم با ذکر نام برند متخلف این کار را انجام دهیم که ما بقی با اتیش یک نفر نسوزند.
با تشکر
امیر ارصلانی عزیز ! ممنون از وقتی که گذاشتی و با همراه بودید ! در تکمیل فرمایشات شما پیشنهاد می کنم که دوستان حرکت های بازاریابی شرکت Ikea رو اون موقعی که اعلام شد در اروپا و امریکا گوشت های آلوده توزیع شده مورد بررسی قرار بدهند . همه ما شنیدیدم که فرصت و تهدید دو لبه ” یک تیغ ” هستند ، و هر تهدیدی را می شود با درایت و تیزهوشی به فرصتی بی بدیل تبدیل کرد .
متاسفم از اینکه چون بسیاری از موارد ، شرکت های ایرانی تنها نظاره گر هستند و برخوردشان فقط بازیچه موج شدنه تا آنکه بتوانند تاثیری فعال به روی محیط پیرامون خود داشته باشند . در مقال بعدی و در مثال بعدی به تفصیل در این مورد بحث خواهیم کرد .
جناب مشایخی عزیز
توجه به این مطلب نشان از تیز بینی شما در کسب و کار است. امیدوارم که مطلب بعدی از این سری مطالب شما هر چه زودتر منتشر شود
درود بر عزیزان و سروران کافه بازاریابی به خصوص جواد حسینی ! راستش برادر تا همین امروز هنوز درگیر نمایشگاه تلکام بودیم ! شرکتمون حضور بسیار پر رنگی رو در نمایشگاه تلکام رقم زد ولی به هر حال کافه یه جور خونه است و شرکت یه جور ! پس مطمین باشید که اواسط هفته آتی اولین نگاشته در این زمینه رو تقدیم خواهم کرد .
ممنون که تحمل می کنید !
با سلام به دوستان خوب ما در کافه
جناب آقای دکتر مشایخی
با تشکر از موضوعی که انتخاب کردین این بخش نه تنها به بازار و بازاریابی به نوعی مربوط می شه و فرصت ها و تهدیدهای که هر کدام از این شبکه ها می تونن داشته باشن رو تعریف می کنه بلکه با توجه به تعداد مخاطبین درگیر با این شبکه ها هر کدام جای بحث و بررسی جداگانه داره، همان گونه که خودتان بیشتر از بنده اطلاع دارین مشکل ارتباط در شبکه های مجازی با مخاطبین نشناختن آنها می باشد یعنی هر کدام از مخاطبین و حتی شاید خود ما با انواع و اقسام ماسک های مختلف حضور پیدا می کنیم و همین امر و حرف هایی که زده می شه باعث می شه که شناخت مخاطبین رو بسیار سخت می کنه بحث تغییر فرهنگ و رفتار در شبکه های اجتماعی از دید من مهمترین موضوع ممکنه است. موردی که به آن اشاره می کنید از نظر من به همین مطلب مربوط می شه تغییر رفتار مردم در مقابل اخبار و اطلاعات رسیده از شبکه های اجتماعی البته من فکر می کنم که باید در قسمت اول توضیحات شما یه جابجایی کوچک انجام دهیم یعنی اول نشر می دن، بعد باور می کنن و بعد اون رو می پذیرن این موضوع چنان با سرعت اتفاق می افته که حتی جای هیچ گونه بررسی رو هم نمی گذاره، به نظر بنده فارق از هر گونه بحث های کاری و بازاریابی … در مورد این گونه موضوعات می شه گفت نوعی بیماری همه گیر و واگیردار شکل گرفته است که به سرعت گسترش پیدا کرده است، این که چه شرکت هایی آسیب می بیین و چه شرکت هایی استفاده می کنن یا حتی چه اشخاصی آسیب می بینن و یا استفاده می کنن بستگی به رویکرد و حرکت خود مجموعه ها و یا شخص داره، چون نوع اطلاع رسانی همیشه ناقص و ضعیف بوده به همین دلیل مخاطبین به کوچکترین موضوعات مطرح شده عکس العمل های مختلفی رو نشون می دهند، حال این حرکت ها تا چه اندازه خطرناک می تونه باشه یا مفید خود جای بررسی داره که با نوشتن قسمت بعدی مطالب از طرف شما می تونه تو نتیجه گیری کمک بکنه.
درود بر یوسفیان عزیز ! با این اصطلاح بیماری همه واگیر رابطه خیلی خوبی می شه برقرار کرد و گفته شما رو کامل می پذیریم !
حقیقت امر ، تاسف بنده حقیر از کوته نظری و زودباوری برخی مردم و همراهی با امواجی که سرمنزل و منزلگاه اونها اصلا مشخص نیست باعث این شد که به فکر باز کردن این مبحث و پیگیری سریالی اون باشم و خوشحالم که می بینم بسیارند افرادی که همین درد دل را دارند و با من همراه هستند و میشه این تفکر عمیق بینی و تعمیق در مسایل و اخبار پیرامونی را حتی به بیرون از کافه بازاریابی صادر کرد . با حقیر همراه باشید در هفته آتی .
راستی دوستان شرکت هایی رو که در این مسیر قربانی خرد اشتباهی شدند را نیز معرفی بکنید لطفا !
یک زمانی بود که می گفتند برای کمپین نویسی یکی از سوال های اساسی انتخاب رسانه است! حا ل با توجه به تنوع و تعدد و همچنین به روز شدن رسانه ها این سئوال یک نوستالژی است . اما این بازی روزگار عصر ما، ارمغانی که دارد دریاچه ای از دانش به قطر یک میکرون است که با گذر اندک زمانی تبخیر می شود و از تحفه ای نو از راه می رسد مگر چه خاصیتی داشته باشد که بتواند کمی در عمق این ذهن های مشوش و پر دغدغه نفوذ کند و کمی ماندگار تر شود . به حمدالله که ما همه از دیرباز همه فن حریف هم بوده ایم و از مادر ژن طبابت و سیاست و هنر و روانشناسی در وجودمان داشته ایم و دست به نصیحتمان خوب بوده و حال با این شبکه های اجتماعی دیگر با مدرک و دلیل مدعی می شویم که عالم دهریم. بدترین قسمت اینکه اخبار و اطلاعات سوخته رد و بدل می شود و به آنها استناد می کنیم . این شبکه ها شده جولانگاه استراتژی اقیانوس قرمز که چه عرض کنم خون جگری…. تجربه ای که من داشتم در مورد کارفرمایی بود که اصرار داشت رنگ قهوه ای را از رنگ های سازمانی اش حذف کنیم که توی چند شبکه اجتماعی خوانده بود که این رنگ رنگ فقرا است ! و البته انتخاب ما به خاطر این بود که کسب و کار ایشان مبلمان چوبی بود و نامشان نیز مفهومی برگرفته از خاک داشت . بعد باید با ایشان چانه بزنیم که این درست نیست و واقعیت چیز دیگری است و هزار دلیل و مدرک مستند و مستدل بیاوریم که یک جا اینگونه گفته و هزار خوبی دیگر هم دارد. ولی چون در چند گروه هم زمان یک مطلب را خوانده و از شانس بد همان زمان هم به ما رسیده کاری نمی شود کرد جز اینکه برگ برنده تری مانند سایت های خارجی رو می کردیم که قهوه ای نشان از عنصر خاک دارد و خاک عنصر ثروت است و قهوه ای چنین است و چنان . ولی ایشان اصرار داشتند به لوگوی بنفش که جلال و شکوه داشته باشد و رنگ ثروتمندان باشد. به هر حال هرچه پیشتر می رویم جذابیت این گروه ها هم کمتر می شوند. اما یک چیز باقی می ماند . ما روی کدام موج سوار می شویم؟ جعبه پاندورای دنیای دیجیتال هر لحظه ارمغان جدیدی برای انسان سردرگم امروز دارد . انتخاب ما کدام است.
درود بر خانم بیدگلی ! قلم بسیار شیوا و مقتدری دارید خانم ! همین جا به نوبه خودم دعوتتون می کنم که پستی را برای صحن علنی ارسال بفرمایید چونکه به شدت از قلم شما لذت بردم !
در مورد این اقیانوس به عمق یک میکرون هم کاملا هم عقیده ام . اما بحث ما اینجا در کافه معطوف نمودن این مسایل به بازاریابی و سازمان هاست . در نگاشته های بعدی در این حیطه سعی می کنم که به صورت متمرکز ، و یک به یک ، به بررسی جریان های رخ داده در این شبکه ها که معطوف به سازمان های ایرانی است بپردازیم . شما چه شرکت ها و یا برندهایی را میشناسید که قربانی این امواج یک میکرونی شده اند، اما صف مخالفانی چند صد متری شکل داده اند ؟
ما آماده انتشار مطالب ارزشمند دوستان هستیم
خانم بیدگلی منتظریم
سلام و روزبخیر
یه عادتی در برخی از ما آدمها وجود داره که وقتی یک کتاب رو میخونیم فکر میکنم تمام دانش و ملاکهای دنیا در همین یک کتابه و جوری در خصوص اطلاعاتش در از اون کتاب حرف میزنه که انگار اون علم و علمهای مشابه رو خورده. حالا این اتفاق در شبکه های اجتماعی با مطالب چند خطی که وقتی برخی از اونها رو میخونم مخم سوت میکشه داره شدت میگیره و متاسفانه گسترده تر میشه.
من با این مطلب شما جناب دکتر مشایخی عزیز بسیار موافقم چون کمپین های خواسته ی زیادی در حال انجامه در این شبکه ها. نسبت دادن کلمه ربا در لوگوهای بانکها، قضیه پالم و برچسب چسبوندن به برندهای مختلف. از طرفی گاهی هم اتفاقات مثبت مثل افزایش رتبه جهانی برند پگاه.
من ترجیح میدم هیچکدوم از پیغامایی که دریافت میکنم چه خوب چه بد رو انتقال ندم. اصولا بیشتر نقش خواننده رو داردم تا فعال. اما منتظر مطالب شما در این خصوص هستم. متشکرم از انتخاب موضوع خوبتون
درود بر داورنیای عزیز ! برادر خیلی وقته کمرنگ شدی ! به جبرانه این غیبت طولانی مدت باید یه نهاری شامی از شما بگیریم !
داورنیا پیشنهادت برای اولین شرکتی که در این زمینه بررسی کنیم و یا بررسی اولین کمپین خرد اشتباهی چیه ؟
آفای دکتر ایده خوبیه به اعتقادم بسیار هم اموزنده خواهد بود. ان شالله اقای داورنیا هم همکاری کنند
جناب محمدیان عزیز من در خدمت شما و کافه بازاریابی هستم
سلام به جناب دکتر مشایخی عزیز. آقا ما درخدمت شماییم :))
در حال حاضر دو سه تا کمپین بزرگ در حال انجامه در فضای مجازی که تحریم نرفتن به حج جدیدترینشون هست که تاثیر مستقیمی بر کسب و کار آژانسهای هواپیمایی حج و موسسات متصدی حج و زیارت میگذاره. از طرف دیگه کمپین تحریم خودروی صفر داخلیه که به نظرم دوز مارکتینگیش بیشتره و واقعا کمپین قوی و به نظر من به خوبی برنامه ریزی شده. پشتیبانی خوبی هم داشته.
یکی از کمپینهای خوب و مثبتی هم که اجرا شد کمپین صرفه جویی در آب بود.
که حالا هرکدوم رو شما و اساتید مد نظرتون باشه به نظرم جا برای حرف زدن زیاد دارن. البته بحثش باید کنترل شده باشه که ترکشهاش به تصویر حرفه ای کافه خدشه ای وارد نکنه.
البته جناب دکتر مساله مهمی که به نظر میرسه اینه که این کمپینها اصولا فقط یک شرکت رو هدف نمیگیره و معمولا چندین شرکت یا کسب و کار رو تحت تاثیر قرار میده.
من تصحیح میکنم : افزایش رتبه جهانی برند کاله
امیدوارم دوباره اشتباه نکرده باشم
با سلام و ادب خدمت همه حاضرین
یادم هست در سالهای قبل البته نه خیلی دور در فرهنگ ایرانی چند معزل بزرگ باعث قهقرا در جامعه شده بود. یکی از این موارد شایعاتی بود که در نقطه ای ناشناخته شکل می گرفت و سریعا انتقال پیدا می کرد. تجارت های دهان به دهان که هنوز هم اهرم بسیار موفقی در تجارت است از همین ویژگی منحصر به فرد اجتماعات بشری به دست آمده است. ناگهان در محله ای یک نفر از خواب بیدار می شد و بدون اینکه خودش خبر دار باشد در محله ورشکسته معرفی می شد یا به عفت زنی تهمت زده می شد یا محصولی مورد بررسی های موشکافانه توسط اندیشمندان و بزرگان علم و ادب قرار می گرفت. اندیشمندانی ه از بد روزگار ناشناخته مانده و در دکه یا خانه خود گمنام مانده بودند. عجب از روزگار که همیشه استعدادها را می کشد. مسئله بعدی به مکتب نرفتن و مسئله آموز شدن افرادی است که باعث تشدید در به هم ریختگی افکار جامعه می شوند. مثال زنده این موارد در حال حاضر نیز وجود دارد البته با ظاهری علمی تر و فریبنده تر که بسیاری از مخاطبین بی آگاهی را به راحتی در چهره علمی خود فریب می دهد. از جمله این موارد مبحث هسته ای ایران را نگاه کنیم و ببینیم چند نفر آگاه تر از آقای ظریف و دولتمردان ایران در اطرافمان هستند که حیف شد آنها وارد مذاکرات نشدند یا برای مثال مباحث لبنیات و روغن پالم و الی آخر. در جامعه اینچنینی تولد رسانه های اجتماعی کار را برای این ظاهرا متخصصین راحت تر نموده است. ابزاری که در جوامع پیشرفته باعث بهبود ارتباطات، گسترش دامنه تجاری شرکت ها، بهبود سطح سلامت جسمی و روحی جامعه می شود در کشور ما به وسیله ای تبدیل شده است که هرلحظه از آن بوی افسردگی، بدبینی، تهمت و موارد دیگر استشمام می شود. البته هستند افرادی که در این شبکه های اجتماعی باعث ترقی و آگاهی علمی مردم و دوستان می شوند و امیدواریم این افراد همیشه موفق باشند. زمانی درج اخبار در مطبوعات بسیار تحت کنترل قرار گرفت تا شایعات و موارد دیگر مورد نظارت قرارگیرند و حتی چند روز پیش در رادیو جوان برنامه ای را می شنیدم که در مورد درستی اخبار درج شده در مطبوعات و جامعه گفتگو می کرد. این مطلب در شبکه های اجتماعی چگونه قابل بررسی است. بپذیریم که بخشی از جامعه هستیم و فرهنگ زندگی و کسب و کارمان تحت تاثیر اطرافیان. امیدواریم تا با کمک دلسوزان فرهنگ توسعه ارتباطات شاهد اصلاح اینگونه معزلات باشیم.
با تشکر
موفق باشید
با تشکر از نظر لطفتان.
اینجا من شاگردی اساتید بزرگی چون دکتر محمدیان و دیگر دوستان را می کنم.
فکر می کنم سونامی های بزرگ که شبکه های اجتماعی راه انداختند، روغن پالم ، سویس و کالباس بود و بعضا پرسنال برندها که روی لبه تیغ راه می روند.
والبته یادمان هست که همان زمان روغن پالم بلافاصله برند چوپان از همین شبکه های اجتماعی استفاده کرد و خودش را مبرا دانست .
ولی پرسنال برندهایی مثل مهران مدیری و یاافرادی در جامعه پزشکی و یا هنری هم از این موج ها سواری گرفتند و هم بعضا غرق شدند.
حتی برایم جالب بود که تکذیبیه ها کمتر از خود اخبار رد و بدل می شدند. یعنی توی یک گروه یک خبر کذب سه بار کپی می شدو هر بار هم کلی های و هوی و پروپاگاندا ولی فقط یکبار تکذیبیه آن کپی می شد و عکس العملی هم نسبت به آن نشان داده نمی شد در صورتیکه کاملا مستدل بود.
تجربه حضور من در شبکه های تلگرامی و وایبری این را نشان داده که گروه هایی که به بهانه تخصصی بودن و نه رد و بدل کردن جوک و مطالب متفرقه، دور هم جمع می شوند بیشتر جنبه مانیتوری رقبا را دارند و نه ارزش افزوده برای هم. و حواشی در این گروه ها بیشتر است تا رد و بدل کردن مطالب مفید و به همین خاطر هم این روزها از ابزار هایی چون ربات ها و کانال ها استقبال بیشتری میشود که اعمال کنترل راحت تر باشد.
سلام و درود به محضر دکتر مشایخی عزیز و دیگر همراهان
دیشب به مصداق مثل معروف “پابرهنه دویدن درجمع بزرگان” چندخطی را برای عرض اندام در اینجا نوشتم ولی نمی دانم که چرا پرید!! ولی خوشبختانه امشب با دیدن نظرات عمیق و تخصصی دیگرعزیزان متوجه شدم “همان بهتر که پرید!!”
زیرا اگر نمایش داده می شد همان چند قطره آبرویی که برایم مانده بود از دست میرفت! ( آخر، این نظر دادنها درباره چیزی که در تخصصم نیست، کاردستم می دهد) لذا در ارتباط بین این پدیده اجتماعی با بحث بازار و بازاریابی ترجیح می دهم فقط شنونده باشم و یادگیرنده. ولی از منظر بحث عمومی قضیه اجازه می خواهم چند کلمه ای در محضر دکتر مشایخی عزیز مشق خط داشته باشم:
۱) فکر میکنم بزرگترین ارمغان این تکنولوژی حداقل برای ما ایرانیان که قهرمان رشته موج سواری در دنیا (البته بصورت بالقوه) هستیم این بود که فهمیدیم بحمدالله چقدر دانشمند و متفکر و فلاسفه دورمان وجود دارد که تا چندسال قبل، حقشان توسط چند دانشمندنمای بی ادب(!) خورده شده بود.
در این باره چند ماه قبل ،خاطره ای از یک وکیل محترم دادگستری شنیدم:
گویا عزیز بزرگواری که تا قبل از اعدام به نظر میرسید تنها هنرش فقط و فقط توزیع بدون تبعیض وعادلانه(!) موادمخدر بین جوانان و استفاده بهینه از چاقوی ضامن دار داخل جیبش بوده، چند روز بعد از اجرای حکم اعدام (به جرم قتل عمد به همراه محاربه) با نگاه اتفاقی توسط این وکیل محترم به صفحات لاینش و دیدن جملاتی از مرحوم دکتر شریعتی (!) و اگزوپری(!) و گاندی(!)و … با تعجب آمیخته به طنز می فرمود ای کاش در دفاع از این مرحوم در محکمه توان بیشتری خرج می نمود تا کشورمان از وجود چنین اندیشمند فرزانه ای محروم نگردد! حال اینکه چه تعداد نوجوان را آلوده کرده یا اینکه یک نفر سرپرست خانواده را به قتل رسانده و در عین حال با کشیدن چاقو در ملاعام مشمول حکم محاربه شده است را باور کنیم یا شخصیتی که از خود در دنیای مجازی به یادگار گذاشته است.و صدها مورد مشابه که قطعاً دوستان از بنده بهترمی دانید که چه نقابها و ماسکهای زیبایی است این صفحات در شبکه های اجتماعی…
۲) نمی دانم چرا ولی فکر می کنم در آینده ای نزدیک شاید عدم عضویت در شبکه های مجازی نوعی حرکت لوکس تلقی خواهد شد(شاید بر اساس مدل معروف -اگر اشتباه نکنم- مارشال مک لوهان باشد : زمانی که همه ماشین سوارند، پیاده روی حرکتی لوکس محسوب می شود)
بنده قبلا هم عرض کردم چند ماه قبل تمامی شبکه های مجازی ارتباطی ام از جمله فیس بوک و لاین و وایبر و تلگرام خود را در یک شب حذف نمودم و از آن به بعد زندگی بسیار بسیارزیباتر شد. (تا این حرکت را انجام ندهید متوجه منظورم نخواهید شد). زیرا به معنای واقعی “آزاردهنده” شده بودند.
باور بفرمایید هر زمان که در جمعی اعلام می کنم عضو هیچ شبکه ای نیستم و تنها راه ارتباطی با من شماره تلفن و یک صفحه وبلاگ و ازهمه مهمتر، کلبه خرابه ام می باشد از نوع نگاه متعجب مخاطبانم، آنچنان حس “خاص بودن” به من دست می دهد که نشستن پشت فرمان مازراتی و بستن ساعت رولکس این حس خاص بودن را به من نمی دهد.( البته بقول جوانان امروز: دکترهم رفتم ؛ گفت درمان نداره!!!)
از شوخی گذشته، فکر میکنم قضاوت نهایی درباره عواقب خوب یا بد این پدیده اجتماعی هنوز بسیار زود است. ضمن اینکه ساعتها زمان هم برای نگارش آن مورد نیاز می باشد. ولی خلاصه عرض میکنم :
دغدغه اصلی بنده این است که وضعیت “تولید محتوا” به سمتی بسیارنگران کننده درحال حرکت بوده و به تبع آن بحث مهم و حیاتی “یادگیری” جهتی نامناسب یافته است ودرنتیجه شاید در آینده با نسلی مواجه باشیم که بر اساس این یادگیری “فرغونی” بقول عامیانه نمی دانند با خودشان چندچند هستند! نمی دانم درست فکر میکنم یا نه و درنهایت چه خواهد شد ولی … نگرانم!
جاوید عزیز ، درود ! زیباترین عبارت نگاشته خضرتعالی را ، نقاب شبکه های اجتماعی می دانم ! این نقاب بعضا برای بروز چهره ای متفاوت از افراد در سطح جامعه استفاده می شه و بعضا به عنوان پنهان نمودن جریانی ساختگی و جهت دار که نقاب مردمی بودن به خود می گیره !
بحث ما در اینجا همین ماهیت نقاب هست ! با نقاب اول کاری ندارم چونکه مساله ای اجتماعی هست و به قول شما در حیطه تخصصی ما نیست ! ولی نقاب دوم حیطه بازار و بازاریابی را به شدت تحت تاثیر قرار میده ! جاوید عزیز ، سئوال اصلی متن را پاسخ ندادی برادر ! کدام سازمان ها و یا برندها را می شناسید که قربانی این قهرمانان موج سواری شده اند و به متظور بررسی اولیه کدامیک را می پسندی ؟
ارادت دارم جناب دکترمشایخی
اگر اجازه فرمایید حرفهایم را در این باره چند سانتیمتر پایین تر در قسمت نظرات خواهم نوشت. بهرحال طراحی صفحه طوری است که در قسمت پاسخ دادن، فضا بصورتی تصاعدی تنگ تر می شود(!) و با درنظرگرفتن اینکه:
اولاً: بنده برخلاف زندگی روزمره ام که بشدت کم حرف هستم(بحدی که این کم حرفی بنده برای اطرافیانم گاهاً آزاردهنده می شود) ولی متاسفانه در فضای مجازی و مخصوصاً اینجا برعکس، بسیار پرحرفی می کنم!
ثانیاً : احتمال دارد در جواب صحبتهای بنده به تناوب، نیاز به پاسخ دیگری باشد و بر اثر تنگ شدن تصاعدی کادر، ناچاراً همگی فشار شب اول قبر را حس نماییم!!!
پس کمی پایین تر درخدمت هستم.
عالی بود طنازانه و مقدی
سلام
ممنونم از همه بزرگواران . چقدر جالب بود چند ماهی است سوالاتی در این زمینه ذهنم را مشغول کرده بود و چند هفته ای است میبینم اساتید عزیز یا صفحه رسانه اجتماعی خودشان را بسته اند یا هیچ فعالیتی ندارند از روی کنجکاوی از یکی از همین اساتید که خیلی در رسانه اجتماعی فعال بود پرسیدم دلیل کم کردن فعالیتان چیست ؟ دقیقا مطالبی را عرض کردند که جناب جاوید فرمودند .
با تشکر
سلام مجدد خدمت دکتر مشایخی عزیز و دیگر دوستان
همانطورکه قبلاً عرض کردم خوشبختانه بواسطه حذف تمامی شبکه های ارتباطی مجازی خود، و به تبع آن، دور بودن از فضای موج سواری احساسی هموطنان عزیزم، خود را واجد شرایط نظر دادن دراین باره نمی دانم.
ولی فکر می کنم بحث کارناوال احساسی هم میهنانمان با نام “کمپین نه به خودروی صفر ایرانی” یکی از بهترین گزینه ها درباره موضوع فرمایشات حضرتعالی باشد. البته هرچند این حرکت در بازار فروش دو خودروساز بزرگ کشور بی اثر نبوده ولی فکر نمی کنم بکار بردن واژه قربانی برای آنها مصداق پیدا نماید.
چندوقت قبل هم چند خطی درباره این کمپین نوشتم و برای کافه ارسال نمودم که احتمالاً شاید هنوز در سطل زباله جناب آقای محمدیان وجود داشته باشد!! (شوخی کردم. جناب محمدیان سرور و استاد بنده می باشند)
در قسمت نظرات عزیزان که بسیار عالی و حرفه ای بود،اعتقاد دارم نظر جناب آقای اصلانی درباره خطر فراگیر شدن این موجهای احساسی و سرایت آن به دیگر صنایع می تواند بسیار خطرناک باشد.
بی صبرانه منتظر خواندن مطالب شما در این باره هستیم جناب دکتر
*************************************************
خوب… این از انجام تکلیف بنده به دستور دکتر مشایخی.
ولی بر اساس خصوصیت ذاتی و درمان ناپذیرم که زیاد نوشتن در فضای مجازی است اجازه می خواهم چندخطی حرف دل بنویسم!
امروزه اثر بعضی از حرفهای مارشال مک لوهان (پیامبر حوزه رسانه) در تحلیل آینده می تواند کمی تا قسمتی تکان دهنده باشد! مثلاً زمانی که ایشان از یک چالش جدی در آینده سخن گفت به این مضمون که :
“به نظر من بزرگترین و مهمترین خطر در آینده کوچک شدن وسایل ارتباطی مثل رادیو و تلویزیون است به حدی که به صورت روزمره در جیب و کف دست مردم جای بگیرد و بر روند عادی زندگی آنان سایه افکند…”
و جالب تر اینکه این جملات در دهه ۶۰ میلادی از زبان وی عنوان شده است!
درنهایت چیزی که به نظر من مهم است وجود یا عدم وجود صرف این تکنولوژی در دست مردم نیست. بلکه اینها مصداق تغییر ابزارهستند. درواقع عمر شبکه های اجتماعی به هزاران سال می رسد. راه دوری نرویم. در همین کشور خودمان نمونه های بارز آن را در طی سالهای عمر خود دیده و شنیده ایم. از مراسم و هیئت های مذهبی تا مکانهایی مثل حمام زنانه(!) و حرکتهایی از قبیل اگر این متن را کپی نکنی تا امشب میمیری(!) و هزاران مورد دیگر.
فکر می کنم همان زمان هم از این شبکه های اجتماعی به درستی استفاده نشد و ما هم فرزندان همان نسلها هستیم. البته با کمی ادعای بیشتر!
ببخشید دوستان آمدند دنبالم. بقیه را بعداً می نویسم
بهرحال
مجدداً سلامی دوباره
عرض میکردم که به نظر میرسد ما ایرانیان چه درگذشته و چه در دنیای امروز، نتوانسته ایم یا نخواسته ایم که از بعضی “ابزارها” درست و منطقی استفاده نماییم. مثال در این مورد آنقدر زیاد است که همه می دانیم.
جناب دکتر مشایخی عزیز: جملات زیر را درگوشی و بقول عامیانه یواشکی خدمتتان عرض می کنم. چون کاملاً احساسی است و هیچ دلیل منطقی هم برایش ندارم! :
امیدوارم دورانی را نبینیم که رابطه بین مصرف کننده وعرضه کننده در کشورمان که بایستی اساس آن بر پایه “تعامل” باشد خدای ناکرده تبدیل به صحنه جنگ و درگیریهای مجازی شود که ضررهای آن قابل تصور نخواهد بود. شاید تا دیروز اعتقاد بر این بود که این شبکه های ارتباطی بستری است که صاحبان کالا و برندها بایستی با تولید محتوا و اطلاعات هدفمند در جهت جلب مخاطب خود باشند ولی امروز و مخصوصاً بعد از این حرکتهای جدید فکر می کنم عرضه کنندگان کالا و خدمات بایستی با تقویت قدرت پدافند خود آماده مقابله با هرگونه موشک باران احساسی از سوی هموطنانشان باشند! چرا که شاید بر اثر یک دستمال بی ارزش، قیصریه ها به آتش کشیده شود!
*****************************************************
فکر نمی کنم تراژدی ناخوشایند صندوق مالی و اعتباری “میزان” را که در بین همقطارانش از معتبرترین و قدرتمندترین ها بود از یاد برده باشیم. وزیدن چند نسیم و تبدیل آن به یک باد آنچنان موجی پدیدار کرد که موج سواران سرمست سوار بر آن نفهمیدند که چه شوک تکان دهنده ای بر پیکره اقتصادی (حداقل شهر مشهد) ایجاد نمودند. آنقدر که در این چندماه اخیر بازار مشهد از “میزان” و “پدیده” ضربه خورد، کسی از تحریم ها نامی نبرد! به قول آقای دکتر… از بزرگان مدیریت که چند روز قبل در همایشی افتخار شنیدن صحبتهایشان را داشتم، صندوق “میزان” قربانی همین شبکه های اجتماعی گردید و از آن مهمتر عدم مدیریت صحیح مدیرانش و حداقل روابط عمومی اش در پاسخ به چند شایعه اولیه کار را به اینجا رساند.
پس در کشورمان که بحمدالله هم “دستمال” زیاد است و هم “قیصریه”(!!) و از همه مهمتر، موج سواران عزیز و بیکار(!) که اسکندرگونه به دنبال ماجراجویی می باشند،شاید مدیران صنایع و برندها هرچقدر موفق (تاکید می کنم هرچقدر موفق) باید امروز خود را مجهز به پیشرفته ترین سیستم های پدافندی و آماده باش کامل در برابر این امواج رسانه ای مجازی نمایند. شاید فردا خیلی خیلی دیر باشد.
ممنون